بشیر احمد فیروزی در سال 1362 در شهر خواف خراسان به دنیا آمده است. فرزند روحانی جناب حاجی آخوند عبدالله فیروزی است. معلم ریاضی و از معلمان خوش ذوق و شاعر شهر خواف است.

بشیراحمد معلم پر کاری است و در عالم مجازی پایگاه ارزشمندی تحت عنوان «کشکول بشیر» دارد که به خوبی از عهده آن برآمده و موجب سرافرازی شهرستان خواف گشته است. با خواندن سرودهای زیر بیشتر با این شاعر و نویسنده خوش ذوق خوافی آشنا می شویم.
 

زلزله شد يك شبي، نيمه ي شب ناگهان ۰۰۰ خورد زمين لحظه اي، سخت و شديدا ًتكان

كرد چنان غرّشي، ديو  زمين از غضب ۰۰۰ شد ز چنين نعره اي، اهل سما در عجب

همهمه شد در هوا، غلغله شد در زمين ۰۰۰ زود برون شد برون، قهرخدا ازكمين

سخت سراسيمه كرد، مردم بيچاره را ۰۰۰ ترس فكند از همه، شادي رخساره را

خواب چنان رخت بست از بصر مردمان ۰۰۰ كَي بتواند كند، بانگ مؤذن چنان؟

كرد فرامش پدر، از پسر و دخترش ۰۰۰ رفت گريزان پسر، از پدر و مادرش

اشك به چشمان چو جو،  لرزه به پاها چو بيد ۰۰۰ رفت برون از دل كلّ خلايق اميد

دست دعا شد بلند، سوي خداي كريم ۰۰۰ ناله ي واحسرتا، زمزمه ي يا رحيم

هر متكبر شدي نرم و فروتن چنان ۰۰۰ چون كه شود قدّ سرو  از غم هجران كمان

از همه ي سيّئات توبه نمودند همه ۰۰۰ بهر نماز و دعا در همه جا همهمه

خلق شدند معترف بر درِ شاه جهان ۰۰۰ با دل و قلبي حزين با نغمات زبان

واي اگر مثل بم ، جمله عدم مي شديم ۰۰۰ در نفسي غرق خون، سر به قدم مي شديم

واي اگر مي فِتاد بر سرِ ما  خانه ها ۰۰۰ زندگي شهر ما مي شد از افسانه ها

لطف خدا رخ نمود، تا كه دهد فرصتي ۰۰۰ بار دگر رحمتش، داد به ما رخصتي

كاش بوَد استوار بر سر عهدش بشر ۰۰۰۰۰ كاش كه بردارد او، پرده  ز روي بصر

كاش كه غافل نبود اين همه از كار خويش ۰۰۰ بود به فكر شبي در لحدِ تار خويش

كاش كه عشقش فقط بود خدا و رسول ۰۰۰ صرف نكردي چنين وقت خودش بهر پول

كاش مسلمان نبود، عاشق پست و مقام ۰۰۰ كاش نخورد اينچين لقمه و مال حرام

كاش هوا و هوس دور شدي از سرش ۰۰۰ شهوت و نفسانيات در رَوَد از بسترش

كاش نبودي چنين خيره سر و زشت خو ۰۰۰ كاش نمودي عمل امر خدا مو به مو

كاش همين زلزله بود بر او عبرتي ۰۰۰ بر دل چون سنگ وي بهر خدا هيبتي

كاش تفكر كند يك نفس اكنون بشير ۰۰۰ زلزله شد بهر ما همچو رسولي نذير

منبع: http://bafkhaf.blogfa.com/